دانشجوی عزیز،
وقتی که شما سر کلاس اس ام اس میفرستی من کاملا متوجه میشم،
چون هیچ احمقی به خشتک خودش زل نمیزنه در حالی که لبخند روی لباشه !
دوستدار تو،
استاد :دی
بخند سلام اينجا من همه چيز ميزارم فقط نظرم ميخوام خوب؟؟؟؟ |
||||||||||||||||||||
هی روزگار! سه شنبه 8 بهمن 1392برچسب:, :: 14:36 :: نويسنده : rozhan
ب سلامتی خودم که تهِ تهِ معرفـــــــــــــــــت اگه نباشم، بی معرفت هم نیستم!!! ب سلامتی خودم که اگه هیچی نباشم لااقل نامرد نیستم!!! ب سلامتی خودم که از خواسته هام میگذرم تا دیگرون به خواستشون برسن!!! ب سلامتی خودم که ب هرکی رسیدم خندیدم تا طرف با دیدنم واسه دو دقیقه هم شده غم و غصشو بریزه دور!!! ب سلامتی خودم که با وجود 200تا مخاطب گوشیم و 100تا یاهو و 60 70 تا وبلاگی بازم بی رفیقم!!!! ب سلامتی خودم که هرکی شونه خواست شونش شدم و هروقت شونه خواستم یه بُرِس هم به ما ندادن!!!! ب سلامتی خودم که دوست داشتن رو از همون بچگی یاد گرفتم!!! ب سلامتی خودم که خوردم اما نزدم!!!! ب سلامتی خودم که بخشیدم و بخشیده نشدم!!! ب سلامتی خودم که هرچی باشم تلافی بانو نیستم!!! ب سلامتی خودم که اشکم در اومد اما اشک در نیاوردم!!! ب سلامتی خودم که سکوت کردم تا طرف خالی شه ولی سکوت نکرد تا من خالی شم!!! ب سلامتی خودم که تو دنیا هیچکی دوسم نداشته باشه، مامان بابام عاشقمن!!! ب سلامتی خودم که لگد زدم به احساسم!!! ب سلامتی خودم که تنهایی رو به بودن با هرکسی ترجیح میدم!!! <><><><><><><><><><><><><><><><> ::: ب سلامتی خدا که هرچه قدر بدی دید جز خوبی تحویل نداد!!! به این میگن "مَرد"!!!!!!!ا سه شنبه 8 بهمن 1392برچسب:, :: 14:29 :: نويسنده : rozhan
همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی ؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره ؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم . تنها دخترم آوا به نظر وحشت زده می آمد و اشک در چشمهایش پر شده بود . ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت ، آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود ! گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم : چرا چندتا قاشق گنده نمی خوری ؟ فقط بخاطر بابا عزیزم ! آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت : باشه بابا ، می خورم ، نه فقط چند قاشق ، همشو می خوردم ولی شما باید … آوا مکث کرد !!! بابا ، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم ، هرچی خواستم بهم میدی ؟ دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم ، قول میدم ، بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم ! ناگهان مضطرب شدم و گفتم : آوا ، عزیزم ، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی ! بابا از اینجور پولها نداره ! باشه ؟ آوا گفت : نه بابا ، من هیچ چیز گران قیمتی نمیخوام ! و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو خورد ! در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم ! وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد ؛ انتظار در چشمانش موج میزد . همه ما به او توجه کرده بودیم و آوا گفت ، من میخوام سرمو تیغ بندازم ، همین یکشنبه !!! ..... تقاضای او همین بود !!! همسرم جیغ زد و گفت : وحشتناکه ! یک دختربچه سرشو تیغ بندازه ؟ غیرممکنه !!! گفتم : آوا ! عزیزم ، چرا یک چیز دیگه نمی خوای ؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین میشیم . خواهش می کنم ، عزیزم ، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی ؟ سعی کردم از او خواهش کنم ولی آوا گفت : بابا ، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود ؟ آوا اشک می ریخت و میگفت شما به من قول دادی تا هرچی میخوام بهم بدی ، حالا می خوای بزنی زیر قولت ؟ حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم و گفتم : مرده و قولش !!! مادر و همسرم با هم فریاد زدن که : مگر دیوانه شدی ؟ آوا ، آرزوی تو برآورده میشه !!! ..... صبح روز دوشنبه آوا رو با سر تراشیده شده و صورتی گرد به مدرسه بردم ! دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشایی بود . آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد و من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم . در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت : آوا ، صبر کن تا منم بیام !!! چیزی که باعث حیرت من شد ، دیدن سر بدون موی آن پسر بود ، با خودم فکر کردم ، پس موضوع اینه !!! خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت : دختر شما ، آوا ، واقعا فوق العاده ست و در ادامه گفت : پسری که داره با دختر شما میره ، پسر منه ! اون سرطان خون داره !!! زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه و ادامه داد : در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد و بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده ! نمی خواست به مدرسه برگرده ، آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن . آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده !!! اما ، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه !!!!! ..... آقا ! شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین ! سر جام خشک شده بودم و شروع کردم به گریه کردن !!! همینجور گریه می کرد سه شنبه 8 بهمن 1392برچسب:, :: 14:11 :: نويسنده : rozhan
سه شنبه 8 بهمن 1392برچسب:, :: 13:58 :: نويسنده : rozhan
دلم گرفته به اندازه ی وسعت تمام دلتنگی های عالم...
شیشه ی قلبم آنقدر نازک شده که با کوچکترین تلنگری می شکند!!! دلم میخواهد فریاد بزنم... ولی واژه ای نمیابم که عمق دردم را در فریاد منعکس کند. فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سرداده ام ـ ـ ـ دلم به درد می آید!!! وقتی سرنوشت را به نظاره مینشینم.کاش می شدپرواز کنم... پروازی بی انتها تا رسیدن به ابدیت!!! کاش می شد هجوم بی رحمانه درد وجودم را پیدا کنم. نفرین به بودن وقتی با درد همراه است... بغض کهنه هایی گلویم را میفشارد...به گوشه ای پناه میبرم. کاش این بار هم کسی اشک هایم را نبیند..
ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ .. ﻣــﻮﻗـﻌﯽ ﮐــﻪ ﻫــﻨﻮﺯﻡ ﺩﻭﺳـــﺘﺶ دو شنبه 7 بهمن 1392برچسب:, :: 18:9 :: نويسنده : rozhan
ﺗﻮ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﻧﻴﺴﺘﻲ ... دو شنبه 7 بهمن 1392برچسب:, :: 17:50 :: نويسنده : rozhan
اگه دیدین یه پسر سیـــــــــــــــــــنه سپــــــــــــــــــر کرده و سرشو بالا گرفته و زبونشو در اورده تعجب نکنید
داره زیپ شلوارشــــــــــــــو میــــــــکشه بالا دو شنبه 7 بهمن 1392برچسب:, :: 17:43 :: نويسنده : rozhan
چند روز پیش تو ایستگاه مترو داشتم با یه دختر5 ساله خوشگل صحبت میکردم.
یه سوالی دارم!
جون من تو رو به خدا نظر بدين اميد وار شم پست بزارمجمعه 4 بهمن 1392برچسب:, :: 18:38 :: نويسنده : rozhan
1- قرار نبود 2-شروع از پایان 3-دروغ شیرین 4-غریبه یاشنای من 5-عشقواحساس من جلد یک و ابی به رنگ احساس من جلد دو 6-قرعه به نام سه نفر 7-عشق به توان شش 8-در حسرت اغوش تو 9- یکبار نگاهم کن 10- مسیر عشق 11-توسکا 12-پرشان 13-غریبه ی اشنای من 14-ته دیگمو پس بده درباره وبلاگ سلام من روژانم راحت باشيد وبلاگه خودتونه به من توهين كردين اشكال نداره ولي به بقيه نه نه اصلا منو مثل دوست يا خواهرتون بدوني هرچي تو دلتونه بگيد درستش كنم يا همدردي كنم از پست هام ناراحت نشيد اگرم شديد بهم بگيد دوستتون روژان آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||||||
|